بایگانی یادداشت‌ها


طراح: حسین صافی

● با مهندس سحابی در عادل آباد شیراز

روز پنجم اردیبهشت سال ۱۳۵۶ که توسط ساواک در منزل‌مان در محلۀ بیات بازداشت شدم، خیلی زود به دیدار و آشنایی با چهرۀ معروف و ماندگار تاریخ معاصر ایران، یعنی عزت‌الله سحابی در زندان  عادل آباد شیراز انجامید. صبح آن روز هنوز ساعت ۷ نشده بود و من در رختخواب بودم که مادرم را هراسان بالای سرم دیدم که می‌گفت “برو تو پستو لابلای رختخواب‌ها مخفی شو، ساواک اومده دنبالت”. اما دیر شده بود و فرصتی برای مخفی شدن وجود نداشت. آن‌ها وارد خانه شده بودند و از همسایه که آن طرف حیاط خانۀ قدیمی پدری زندگی می‌کردند، سراغ مرا گرفته و سریع به اتاق ما رسیده بودند.

دو ماه قبل از آن روز، اوایل اسفند ۵۵، دانشگاه شیراز در پی تظاهرات دانشجویان شلوغ شده بود و ساواک به قصد بازداشت من به خوابگاه دانشجویی در باجگاه، محل دانشکدۀ کشاورزی در ۱۵ کیلومتری شیراز ریخته بود و با وارسی اتاق من و بازداشت یکی از هم‌رشته‌ای‌ها رفته بودند. من آن شب خوابگاه نبودم و برای سر زدن به مادرم به خانه خودمان رفته بودم. صبح برای رفتن به کلاس درس در دانشکدۀ ادبیات، هنوز ۵۰ متری از خانه دور نشده بودم که هم‌رشته‌ای صمیمی‌ام مرتضی شهیدزاده با حالی آشفته و نگران مرا متوقف کرد. خبر هجوم ساواک به خوابگاه را داد و گفت “دانشگاه نباید بری، وسایلت را بردار بریم بهبهان منزل ما”. حدود ۴۰ روزی را در بهبهان گذراندم که خود داستان مفصلی است … ادامه تظاهرات به تعطیلی کامل دانشگاه انجامید و من به شیراز بازگشتم. یک هفته‌ای را از روی احتیاط در خانۀ عمویم گذراندم و به سیاق موارد قبلی با این تصور که با تعطیلی دانشگاه، ساواک هم بازداشت‌ها را متوقف می‌کند، شب به خانۀ خودمان رفتم. بازداشت، صبح فردای آن شب اتفاق افتاد.

چهار نفر مأمور ساواک مرا با یک پیکان به ساختمان ساواک در زیرزمین شهربانی شیراز بردند. تازه خوردن کره و خرما و تکه نانی را که به عنوان صبحانه داده بودند شروع کرده بودم که مرا برای بازجویی و بلافاصله شکنجه به اتاق مخصوصی منتقل کردند. و دوباره بازجویی و شکنجه تا آن زمان که متن یادداشتی را نشان دادند که دست خط من بود و در نقد رژیم با عنوان “کورش بخواب که ما بیداریم” نوشته شده بود. آن را در اتاق‌های خوابگاه پیدا کرده بودند و نسخه‌های بازنویسی شده آن متن در دانشگاه پخش شده بود. حدود دو هفته با پاهایی دردناک، ورم کرده و پوست انداخته بر اثر ضربات کابل در سلولی فاقد پنجره در زیر زمین شهربانی بودم تا به بند یک زندان عادل آباد که انفرادی و مخصوص افراد بازداشتی تا قبل از دادگاه و صدور حکم بود، منتقل شدم. چندی بعد در دادگاه نظامی شیراز به اتهام اقدام علیه امنیت و توهین به شخص اول مملکت به چهار سال زندان محکوم شدم. این زمان بود که به بند چهار رفتم و دوره آشنایی و زندگی با مهندس سحابی به مدت یک سال و نیم در زندان عادل آباد شیراز شروع شد. 

مهندس سحابی را چگونه دیدم؟

 سحابی لیدر جمع مذهبی‌های زندان بود. از حدود ۱۳۰ زندانی سیاسی در بند چهار عادل آباد شیراز، بیست و سه چهار نفر مذهبی بودند و بقیه را گروه‌های مختلف مارکسیستی، از اعضاء حزب توده و فرقۀ دموکرات تا چریک‌های فدایی، مجاهدین مارکسیست شده، مائوئیست‌ها و سازمان انقلابی که منشعبین حزب توده بودند و نیز افرادی با مواضع شخصی، تشکیل می‌دادند. مرا نخست در سلول ۹ نفره‌ای جا دادند که تخت خالی داشت و افرادی بریده از چریک‌های فدایی، یا بازداشتی‌های متفرقه مثلاً فردی که ظاهراً اشتباهی بازداشت شده بود و طرفدار برنامۀ چشمک تلویزیون بود در آن به سر می‌بردند. یک هفته بعد، به صلاحدید بزرگان با سحابی و چند نفر از اعضاء سازمان مجاهدین خلق که حبس ابد داشتند، هم‌سلولی شدم.

این که گفته شده زندان خودش نوعی دانشگاه است، چندان بی‌وجه نیست. برنامه‌ریزی آموزش و انتقال تجربه برقرار بود و کلاس‌های دو یا چند نفره در موضوعات مختلف به طور مرتب و منظم تشکیل می‌شد. من با مرحوم مهندس سحابی دو برنامه داشتم، یکی هستی شناسی و تکامل و دیگری که سه نفره برگزار می‌شد تفسیر قرآن بود. سحابی را از نظر تفکر و دیدگاه – و قطعاً از جنبه‌هایی دیگر – باید ادامه دهندۀ مکتب مهندس بازرگان دانست. تفکری عمدتاً علمی که در تبیین جهان و اثبات وحدت و یگانگی آن نه بر مفاهیم فلسفی و علم کلام، بلکه به علوم دقیقه و آخرین دستاوردهای دانش بشر اتکا می‌کند. وقتی بحث روح مطرح می‌شد صرفاً به آیۀ: و یسألونَک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا، استناد نمی‌کرد و برای تقریب ذهن، از “میدان مغناطیسی” و یا کشف اُپارین (Oparin) در کتاب حیات: طبیعت، منشا و تکامل آن، مثال می‌آورد. اُپارین که در جستجوی نخستین شکل‌های حیات به مجموعه‌های مولکولی دارای قابلیت خودتکرارسازی، به وجود آمدن آنزیم‌ها و پیدایش حیات ماقبل‌سلولی می‌پردازد، جایی از  وجود “میدان حیاتی” در اطراف سلول به‌هنگام شکل‌گیری سخن می‌گوید. این کشف، سحابی را به وجد آورده بود و آن را طلیعۀ شناخت بیشتر بشر از نسبت روح و بدن می‌دانست. آموزه‌های سحابی بر ذهنیت من و نوع نگاهم در شناخت جهان و اشیاء که قبل از زندان اکثر کتاب‌های بازرگان را هم خوانده بودم، تأثیر مضاعفی داشت. هرچند من خلأ وجوه فلسفی نگرش را که مؤلفه نگاه عقلانی به پدیده‌هاست بعدتر با مطالعۀ فلسفۀ غرب و نیز اصول فلسفه و روش رئالیسم علامه طباطبایی پوشش دادم.

نگاه علمی سحابی به جهان، نه فقط در هستی‌شناسی و توحید که پایۀ اعتقادی وی بود بلکه در ابعاد دیگر نیز جلوه داشت و سبب نگاه دقیق و کارشناسانۀ وی در مسایل اقتصادی جامعه شده بود. مسئولیت‌های وی پس از پیروزی انقلاب در ستاد بسیج اقتصادی کشور و سازمان برنامه و بودجه، به پشتوانۀ دانش و توانمندی وی در این عرصه‌ها بود. و آن‌گاه که نظام، خود را از بهره بردن از تخصص سحابی و امثال او محروم ساخت، تحلیل‌های عمیق و واقع‌بینانه سیاسی-اقتصادی وی و پیش‌بینی‌هایش از روند اوضاع همیشه الهام‌بخش بود.   

سابقۀ مبارزاتی و شخصیت چند وجهی سحابی به او در بین جمع مذهبی‌های زندان محوریت و مرجعیتی معتبر و مقتدر بخشیده بود که احترام گروه‌های غیرمذهبی را نیز به همراه داشت. همین نفوذ و اعتبار سحابی و قدرت تحلیل و استدلال وی بود که مانع از آن شد در ماه‌های آخر نزدیک به انقلاب، وقتی مصطفی کتیرایی یکی از اعضاء زندانی سازمان مجاهدین خلق با مأموریتی خاص از اوین و از طرف مسعود رجوی به عادل آباد آمد، در یارکشی و جذب افراد با ناکامی مواجه شد.

سحابی در عرصه سیاست نگاهی ملی داشت. دغدغه‌اش ایران بود و رمز ماندگاری کشور را همزیستی اقوام کشور در طی سده‌ها و هزاره‌های گذشته می‌دانست. افسوس می‌خورد که تجربه مشروطه و جنبش ملی شدن نفت به استقرار دولتی مردمی و توسعه یافته که پاسدار فرهنگ و تمدن ایران باشد نیانجامید. این دغدغه و این نگاه در آخرین لحظات زندگی و هوشیاری روی تخت بیمارستان مدرس تهران این‌گونه ابراز شد: زندگی مردم سخت شده‌است. خدا می‌داند که من چقدر برای ایران نگرانم! من دارم می‌میرم و کاری برای ایران نکردم.

سحابی را مومنی مقیّد و موحدی مبارز می‌دیدم که دلسوز وطن و خواهان رفاه و آزادی و عدالت بود. آرامش و متانت و صلح‌اندیشی او مثال زدنی است. اهل پرخاش نبود اما زورگویی را برنمی‌تابید. انسانی خوشدل و عاطفی که سیاسی بود اما پیچیده و سیّاس نبود. و همین باعث می‌شد تا گاه نابخردان به خطا او را بیازارند. جمهوری اسلامی نه قدر او را دانست و نه انتقادهای کارشناسی او را تحمل می‌کرد. گام نخست در به انزوا بردن این سرمایه گرانقدر و آزردن او را هاشمی رفسنجانی برداشت. آن‌گاه که در سال ۶۹ و در پی نامه‌ای انتقادی به عمکردهای دولت، در پاسخ به چند تن از نمایندگانی که به آقای هاشمی اعتراض کردند چرا عزت‌الله سحابی را گرفتی؟ پاسخ داده بود: رویش زیاد شده بود، می‌خواستیم رویش را کم کنیم.

رابطه دوستی من با مهندس سحابی پس از انقلاب هم ادامه یافت. و آن نیز حکایت دیگری است.

بهروز گرانپایه  ۳ تیر ۱۴۰۰

 


●  درباره این وب‌سایت

آیا دربارۀ راه‌اندازی وب‌سایت باید توضیح داد؟ این پرسش از آن جهت ممکن است بیهوده به نظر برسد که آن را امری بدیهی و همه‌گیرشده تصور کنیم و مفروض بگیریم قابلیت‌ها و کارکردهای آن برای همگان روشن است. اما قاعدتاً چنین نیست.

وب‌سایت به یک معنا پدیده‌ای به لحاظ زمانی قدیمی است. چند دهه پیشتر با گسترش اینترنت، وب‌سایت به عنوان امکان و فرصتی برای تماس با مشتریان و مخاطبان، اطلاع‌رسانی دربارۀ کالاها و خدمات و نیز آموزش و یادگیری و روشنگری رونق ویژه‌ای یافت و داشت. بعدتر و با پدیدار شدن شکل‌های دیگری از ارتباط الکترونیک به نظر می‌رسید بخشی از کاربران نیازهای خود را از طریق شبکه‌های جدید مجازی تأمین می‌کنند. لذا حداقل در بین بخشی از کاربران با دغدغه‌های غیراقتصادی در فضای مجازی این تصور ایجاد شد که وب‌سایت‌ها از رونق افتاده‌اند و کمتر مورد توجه قرار دارند.
اما وب‌سایت‌ها همچنان فعالند و موارد استفاده متعددی دارند. قابلیت حفظ داده‌ها و اطلاعات متنوع، قابلیت مشاهدۀ بخش‌ها و اطلاعات ذخیره شده، قابلیت برقراری ارتباط با مخاطب در قالب فُرُم (forum) یا تالار گفت‌وگو، فروش کالاهای فرهنگی، و … به وب‌سایت جامعیتی می‌بخشد که آن را همچنان جذاب و کاربرپسند می‌سازد.

با علم به قابلیت‌ها و سودمندی وب‌سایت‌ها، چندان انگیزه‌ای برای داشتن وب‌سایت شخصی نداشتم. چون گستره، دامنه و سابقه فعالیت‌های خود را در عرصه‌های فکری-فرهنگی چنان غنی و وسیع نمی‌دیدم که نیاز به وب‌سایت داشته باشم. اما تشویق شدم و بازاندیشی کردم. میل به مبادله اخبار با دوستان و دیگران، تبادل نظر با علاقمندان موضوعات پژوهشی، فرهنگی، اجتماعی، رسانه‌ای و تجمیع آثار محدود مکتوب و قابل دسترس کردن آن‌ها انگیزۀ راه‌اندازی این وب‌سایت شد. با این حال سعی کرده‌ام نگاه و تعریف از وب‌سایت شخصی را با علائق و مسئولیت مدنی خودم تطبیق دهم. بنابراین این وب‌سایت صرفاً شخصی نیست، منحصراً معطوف به آثار مکتوب شخصی نمی‌شود. بر این اساس، موضوع اصلی سایت می‌تواند انعکاس برخی رویدادها باشد. امیدوارم با ارائۀ دیدگاه، تحلیل و تفسیرِ – شخصی و غیرشخصی – دربارۀ رویدادها این بخش از سایت پُررنگ‌تر شود. دوستان و بازدیدکنندگان می‌توانند در چارچوب تعریف شده با این وب‌سایت همکاری کنند.

— ۱۹ مرداد ۹۹